پلیمریزاسیون خودآغازی (گرمایی)

در اغلب فرآیندهای سنتز پلیمر، حضور یک عامل آغازگر شیمیایی برای شروع واکنش الزامی است. با این حال، پلیمریزاسیون خودآغازی (Self-Initiated Polymerization) یا پلیمریزاسیون گرمایی، فرآیندی متفاوت است که در آن انرژی حرارتی به تنهایی برای فعال‌سازی مونومرها و شروع زنجیره واکنش کفایت می‌کند. در این سیستم، ما بدون افزودن کاتالیزور یا آغازگر خارجی، و صرفاً با افزایش دما، شاهد تبدیل مونومر به پلیمر هستیم.

بررسی این پدیده در مهندسی شیمی و پلیمر از دو جنبه اهمیت دارد. نخست در تولید گریدهای خاص پلیمری (مانند مصارف پزشکی و نوری) که عدم وجود بقایای آغازگر در آن‌ها حیاتی است، این روش راهکاری برای دستیابی به خلوص بالا محسوب می‌شود. دوم در بحث ایمنی فرآیند و انبارداری است؛ زیرا پلیمریزاسیون ناخواسته ناشی از حرارت در مخازن ذخیره یا مبدل‌های حرارتی، می‌تواند منجر به گرفتگی تجهیزات و مشکلات عملیاتی شود. در این مقاله، ما مکانیسم دقیق مولکولی، سینتیک واکنش و روش‌های مدیریت و کنترل این فرآیند را بررسی می‌کنیم.

آنچه در این مطلب می‌خوانید :

وقتی در صنعت پلیمر صحبت از شروع واکنش می‌شود، ذهن اغلب مهندسین به سمت انتخاب نوع آغازگر (Initiator) و دوز مصرفی آن می‌رود. اما پلیمریزاسیون گرمایی یا همان پلیمریزاسیون خودآغازی، منطق متفاوتی دارد. اینجا ما با سیستمی طرف هستیم که انرژی حرارتی، تنها محرک برای شکستن پایداری شیمیایی مونومر و شروع زنجیره است. درک این پدیده برای کسانی که با مونومرهای فعال مثل استایرن سر و کار دارند، یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت مهندسی است؛ چرا که این واکنش می‌تواند هم یک روش تولید برای محصولات خاص باشد و هم یک چالش ایمنی خاموش در تانک‌های ذخیره. در این بخش، ماهیت دقیق این فرآیند را بررسی میکنیم.

پلیمریزاسیون خودآغازی که در ادبیات فنی و عملیاتی با نام پلیمریزاسیون گرمایی شناخته می‌شود، فرآیندی است که در آن رادیکال‌های آزادِ شروع‌کننده واکنش، مستقیماً از خودِ ساختار مونومر و تحت تاثیر ارتعاشات حرارتی تولید می‌شوند. برخلاف روش‌های معمول که ما یک ماده ناپایدار (آغازگر) را برای تولید رادیکال به سیستم تزریق می‌کنیم، در پلیمریزاسیون گرمایی، خودِ مونومر پتانسیل تبدیل شدن به رادیکال را دارد.

در این مکانیزم، زمانی که دمای سیستم بالا می‌رود، انرژی جنبشی مولکول‌ها افزایش می‌یابد. این انرژی اضافی در مونومرهای خاصی مانند استایرن یا متیل متاکریلات، باعث می‌شود که پیوندهای دوگانه کربن-کربن ($C=C$) دچار تغییر آرایش الکترونی شوند. این تغییر آرایش، بدون حضور هیچ عامل خارجی، منجر به تولید مراکز فعال رادیکالی می‌شود که توانایی حمله به سایر مونومرها را دارند. بنابراین، وقتی از پلیمریزاسیون گرمایی صحبت می‌کنیم، منظورمان واکنشی است که در یک سیستم کاملاً خالص (Monomer Only) یا محلول در حلال خنثی رخ می‌دهد و نیروی محرکه آن صرفاً تابع دما ($T$) است. هرچه دما بالاتر رود، نرخ تولید این رادیکال‌های خودجوش بیشتر شده و سرعت پلیمریزاسیون خودآغازی افزایش می‌یابد. این تعریف ساده، پایه تمام محاسبات ایمنی و طراحی راکتورهای دما-بالا را تشکیل می‌دهد.

برای یک مهندس فرآیند، دانستن تفاوت بین پلیمریزاسیون گرمایی و روش‌های کاتالیزوری (مبتنی بر آغازگر) حیاتی است، زیرا این تفاوت‌ها مستقیماً روی استراتژی کنترل فرآیند و کیفیت محصول نهایی اثر می‌گذارند. تفاوت اصلی در «منبع تامین رادیکال» و «انرژی فعال‌سازی» است.

در پلیمریزاسیون کاتالیزوری، ما موادی مثل پرکسیدها (مثلاً BPO) را اضافه می‌کنیم که پیوندهای سستی دارند. این پیوندها با انرژی کمی می‌شکنند و رادیکال تولید می‌کنند. اما در پلیمریزاسیون گرمایی، باید پیوندهای پایدارترِ خودِ مونومر شکسته یا بازآرایی شوند. به همین دلیل، انرژی فعال‌سازی ($E_a$) در پلیمریزاسیون خودآغازی بسیار بالاتر است. این یعنی سیستم برای شروع واکنش به دمای عملیاتی بسیار بالاتری نیاز دارد و حساسیت واکنش نسبت به تغییرات دما بسیار شدیدتر است.

تفاوت مهندسی دیگر در «خلوص محصول» است. در روش‌های معمول، قطعاتی از آغازگر شیمیایی در انتهای زنجیره‌های پلیمری باقی می‌مانند که به عنوان ناخالصی شیمیایی تلقی می‌شوند. اما در پلیمریزاسیون گرمایی، زنجیره‌ها تماماً از واحدهای مونومر تشکیل شده‌اند. این ویژگی باعث می‌شود پلیمر حاصل از روش خودآغازی، خلوص اپتیکی و شیمیایی بسیار بالاتری داشته باشد که در صنایع حساس مثل لنزهای چشمی یا تجهیزات پزشکی ایمپلنت، یک پارامتر تعیین‌کننده است. با این حال، باید در نظر داشت که سرعت واکنش (Rate of Polymerization) در حالت گرمایی معمولاً پایین‌تر است و رسیدن به درصدهای تبدیل بالا، زمان اقامت (Residence Time) طولانی‌تری را در راکتور می‌طلبد.

تاریخچه پلیمریزاسیون خودآغازی نه از یک آزمایشگاه تحقیقاتی پیشرفته، بلکه از انبارهای نگهداری مواد شیمیایی آغاز شد. در اوایل قرن بیستم، تولیدکنندگان مواد شیمیایی با پدیده‌ای عجیب روبرو شدند: بشکه‌های حاوی استایرن خالص که قرار بود مایع باشند، پس از مدتی نگهداری، غلیظ شده یا حتی کاملاً جامد می‌شدند. ابتدا تصور می‌شد که نفوذ نور یا آلودگی‌های محیطی باعث این اتفاق شده است.

اما بررسی‌های دقیق‌تر مهندسی نشان داد که حتی در ظروف کاملاً تاریک و در اتمسفر گاز بی‌اثر (بدون اکسیژن)، باز هم پلیمریزاسیون گرمایی رخ می‌دهد و تنها عامل متغیر، دمای محیط انبار است. این مشاهده، فرضیه «پلیمریزاسیون خودبه‌خودی» را مطرح کرد. بعدها تحقیقات دانشمندانی مانند فلوری (Flory) و به ویژه مایو (Mayo) ثابت کرد که این یک ناخالصی نیست، بلکه رفتار ذاتی مونومر است. مایو نشان داد که مولکول‌های استایرن در اثر حرارت با هم واکنش داده و نوعی دیمر (Dimer) می‌سازند که مسئول تولید رادیکال است. امروزه، آنچه زمانی یک دردسر انبارداری محسوب می‌شد، به یک دانش مدون تبدیل شده که اساس طراحی بازدارنده‌ها (Inhibitors) برای حمل‌ونقل ایمن مونومرها را تشکیل می‌دهد. در واقع، درک ما از پلیمریزاسیون گرمایی، حاصل تلاش برای جلوگیری از آن در تانک‌ها و استفاده از آن در راکتورها بوده است.

درک دقیق چگونگی شروع واکنش پلیمریزاسیون بدون حضور آغازگر، نیازمند بررسی عمیق برهم‌کنش‌های مولکولی است. در این بخش، ما وارد سطح مولکولی می‌شویم تا ببینیم چگونه یک مونومر خنثی و پایدار، صرفاً با دریافت حرارت، ساختار الکترونی خود را تغییر داده و به یک گونه فعال رادیکالی تبدیل می‌شود. این مبحث، فنی‌ترین بخش در درک پلیمریزاسیون گرمایی است و تفاوت رفتار مونومرهای مختلف (مانند استایرن در برابر آکریلات‌ها) را توجیه می‌کند.

از دیدگاه ترمودینامیکی، شکستن یک پیوند کووالانسی برای تولید دو رادیکال آزاد (Homolytic fission)، فرآیندی بسیار انرژی‌بر است. انرژی تفکیک پیوند (Bond Dissociation Energy) برای اکثر پیوندهای آلی معمولی (C-C یا C-H) در محدوده‌ای است که دمای معمولی فرآیندهای پلیمریزاسیون (مثلاً ۱۰۰ تا ۲۰۰ درجه سانتی‌گراد) برای شکستن مستقیم آن‌ها کافی نیست.

بنابراین، ما در پلیمریزاسیون گرمایی با یک سد انرژی روبرو هستیم. اگر قرار بود پیوندهای مونومر مستقیماً بشکنند، سرعت واکنش بسیار ناچیز می‌بود. اما مشاهدات تجربی نشان می‌دهد که سرعت تولید رادیکال در پلیمریزاسیون گرمایی استایرن، بسیار بیشتر از آن چیزی است که از شکست ساده پیوند پیش‌بینی می‌شود. این تناقض ما را به این نتیجه می‌رساند که مسیر واکنش یک مسیر مستقیم نیست. در واقع، سیستم از یک مسیر واکنشی پیچیده‌تر با انرژی فعال‌سازی ($E_a$) پایین‌تر عبور می‌کند. در این مسیر، به جای شکستن ناگهانی یک پیوند قوی، برهم‌کنش بین دو یا چند مولکول مونومر رخ می‌دهد که منجر به تشکیل واسطه‌های ناپایدار و در نهایت تولید رادیکال می‌شود.

پذیرفته‌شده‌ترین نظریه برای توضیح پلیمریزاسیون گرمایی، به ویژه در مورد استایرن، مکانیسمی است که توسط فرانک مایو (Frank Mayo) پیشنهاد شد. ما این مکانیسم را به عنوان استاندارد مرجع در متون مهندسی شیمی می‌شناسیم. مکانیسم مایو نشان می‌دهد که تولید رادیکال یک فرآیند تک‌مرحله‌ای نیست، بلکه شامل یک واکنش دیلز-آلدر (Diels-Alder) بین‌مولکولی است.

این فرآیند در دو مرحله اصلی رخ می‌دهد:

  1. تشکیل دیمر واکنش‌پذیر (واکنش Diels-Alder):در مرحله نخست، دو مولکول استایرن با یکدیگر برخورد می‌کنند. این برخورد منجر به یک واکنش افزایشی حلقوی [4+2] می‌شود. اما محصول این واکنش، یک دیمر سیکلوبوتان پایدار نیست؛ بلکه یک واسطه ناپایدار به نام «اداکت دیلز-آلدر» (Diels-Alder Adduct) یا مولکول $AH$ تشکیل می‌شود. ساختار این واسطه (۱-فنیل‌تترالین) کلید اصلی ماجراست، زیرا دارای یک پیوند C-H بسیار ضعیف است.
  2. انتقال هیدروژن مولکولی (Molecule Induced Homolysis):مولکول واسطه $AH$ به تنهایی رادیکال نیست. برای تولید رادیکال، این مولکول باید با یک مولکول سوم (یک مونومر استایرن دیگر) برخورد کند. در این برخورد، اتم هیدروژن متصل به کربن نوع سوم در واسطه $AH$، به مولکول استایرن منتقل می‌شود. این انتقال هیدروژن منجر به تولید دو رادیکال آزاد تک‌مراکز (Mono-radicals) می‌شود: یک رادیکال استایریل و یک رادیکال دیگر مشتق از دیمر.

معادله کلی این واکنش به صورت زیر نمایش داده می‌شود:

$$3M \xrightarrow{k_{therm}} R_1^\bullet + R_2^\bullet$$

که در آن $M$ نشان‌دهنده مونومر و $R^\bullet$ نشان‌دهنده رادیکال‌های آزاد تولید شده است. اهمیت مکانیسم مایو در این است که توضیح می‌دهد چرا پلیمریزاسیون گرمایی استایرن از مرتبه سوم (یا نزدیک به آن) نسبت به غلظت مونومر تبعیت می‌کند؛ زیرا سه مولکول مونومر در فرآیند شروع دخیل هستند.

پیش از اثبات مکانیسم مایو، نظریه دیگری توسط پل فلوری (Paul Flory) مطرح شده بود که هنوز هم در برخی متون قدیمی یا برای مونومرهای خاص مورد بحث قرار می‌گیرد. در مکانیسم فلوری، فرض بر این است که دو مولکول مونومر با یکدیگر برخورد کرده و پیوندهای دوگانه آن‌ها باز می‌شود تا یک پیوند یگانه بین دو مونومر شکل گیرد. نتیجه این اتصال، تشکیل یک «دی‌رادیکال» (Diradical) است؛ یعنی مولکولی که در هر دو انتهای خود دارای الکترون جفت‌نشده است:

$$2M \rightarrow ^\bullet M-M^\bullet$$

با این حال، ما در بررسی‌های مدرن سینتیکی با این مکانیسم چالش‌هایی داریم. دی‌رادیکال‌ها در فاز مایع تمایل زیادی به واکنش درون‌مولکولی (Cyclization) دارند؛ یعنی دو سر فعال مولکول به هم رسیده و تشکیل یک حلقه پایدار می‌دهند که دیگر قادر به ادامه پلیمریزاسیون نیست. به همین دلیل، بازدهی شروع واکنش (Initiation Efficiency) در مکانیسم دی‌رادیکالی بسیار پایین است. امروزه ما معتقدیم که مکانیسم فلوری نقش بسیار کمرنگی در پلیمریزاسیون گرمایی مونومرهای تجاری مثل استایرن دارد و مکانیسم مونو-رادیکالی مایو غالب است.

در محیط‌های صنعتی واقعی، ما به ندرت با مونومر صددرصد خالص روبرو هستیم. یکی از مهم‌ترین عواملی که بر شیمی پلیمریزاسیون گرمایی اثر می‌گذارد، حضور اکسیژن محلول است. اکسیژن در این فرآیند نقشی دوگانه و پیچیده بازی می‌کند.

در دماهای پایین، اکسیژن با رادیکال‌های آزاد واکنش داده و آن‌ها را غیرفعال می‌کند (نقش بازدارنده). اما در دماهای بالا که پلیمریزاسیون گرمایی رخ می‌دهد، اکسیژن می‌تواند با مونومر واکنش داده و «هیدروپراکسیدهای پلیمری» (Polymeric Hydroperoxides) تشکیل دهد. پیوند O-O در این پراکسیدها بسیار ناپایدار است و در اثر حرارت به سرعت می‌شکند.

$$ROOH \xrightarrow{\Delta} RO^\bullet + ^\bullet OH$$

این شکستن منجر به تولید رادیکال‌های بسیار فعال می‌شود. بنابراین، اگر در سیستم پلیمریزاسیون گرمایی اکسیژن وجود داشته باشد، ممکن است بخشی از شروع واکنش ناشی از مکانیسم مایو و بخشی دیگر ناشی از تجزیه حرارتی ناخالصی‌های پراکسیدی باشد. ما باید در تحلیل داده‌های آزمایشگاهی و صنعتی، همواره تاریخچه نگهداری مونومر (مدت زمان تماس با هوا) را در نظر بگیریم، زیرا وجود پراکسیدها می‌تواند سرعت واکنش گرمایی ظاهری را به شدت تغییر دهد.

پس از درک مکانیسم مولکولی، قدم بعدی برای ما به عنوان مهندس فرآیند، تبدیل آن مفاهیم کیفی به معادلات کمی است. سینتیک پلیمریزاسیون گرمایی ابزاری است که به ما اجازه می‌دهد سرعت واکنش، زمان اقامت در راکتور و نرخ تولید حرارت را پیش‌بینی کنیم. بدون داشتن مدل سینتیکی دقیق، طراحی سیستم‌های خنک‌کننده (Cooling Systems) برای راکتورهای پلیمریزاسیون غیرممکن است، زیرا حساسیت این نوع واکنش به دما بسیار بیشتر از سیستم‌های کاتالیزوری معمول است.

در پلیمریزاسیون‌های رادیکالی معمول، سرعت واکنش پلیمریزاسیون ($R_p$) تابع غلظت آغازگر $[I]$ و غلظت مونومر $[M]$ است. اما در پلیمریزاسیون خودآغازی، متغیر $[I]$ حذف می‌شود و تولید رادیکال مستقیماً تابع غلظت مونومر است.

اگر مکانیسم مایو (Mayo) را که در بخش قبل بررسی کردیم مبنا قرار دهیم، شروع واکنش شامل برهم‌کنش سه مولکول مونومر است (مرتبه سوم). بنابراین نرخ شروع ($R_i$) به صورت زیر خواهد بود:

$$R_i = k_i [M]^3$$

با جایگذاری این رابطه در معادله کلی سرعت پلیمریزاسیون حالت پایدار ($R_p = k_p [M] (\frac{R_i}{2k_t})^{0.5}$)، به رابطه نهایی برای سیستم گرمایی می‌رسیم:

$$R_p = k_p [M] (\frac{k_i [M]^3}{2k_t})^{0.5} = K_{overall} [M]^{2.5}$$

در این معادله، $k_p$ ثابت سرعت انتشار و $k_t$ ثابت سرعت اختتام است.

این رابطه ریاضی به ما نشان می‌دهد که سرعت پلیمریزاسیون گرمایی به توان ۲.۵ غلظت مونومر وابسته است. این در حالی است که در پلیمریزاسیون‌های کاتالیزوری معمول، وابستگی به مونومر معمولاً از مرتبه ۱ است. این تفاوت سینتیکی یعنی در درصدهای تبدیل بالا که غلظت مونومر کم می‌شود، افت سرعت در سیستم‌های گرمایی بسیار شدیدتر از سیستم‌های کاتالیزوری خواهد بود.

حیاتی‌ترین پارامتر در پلیمریزاسیون خودآغازی، دما ($T$) است. از آنجا که سد انرژی برای تولید رادیکال از مونومر خنثی بسیار بلند است، ثابت سرعت شروع ($k_i$) وابستگی شدیدی به دما دارد که با معادله آرنیوس توصیف می‌شود:

$$k_i = A_i e^{-\frac{E_{a,i}}{RT}}$$

تجربه عملیاتی ما نشان می‌دهد که حتی یک تغییر جزئی در دمای فرآیند، می‌تواند تغییرات نمایی در نرخ تولید رادیکال ایجاد کند. برای مثال در مورد استایرن، افزایش دما از ۱۰۰ درجه سانتی‌گراد به ۱۲۰ درجه، می‌تواند نرخ شروع را چندین برابر کند. این رفتار سینتیکی به ما هشدار می‌دهد که سیستم‌های کنترل دما در راکتورهای پلیمریزاسیون گرمایی باید بسیار دقیق‌تر و سریع‌العمل‌تر از راکتورهای معمولی باشند، زیرا حاشیه خطای دمایی بسیار باریک است.

انرژی فعال‌سازی کل ($E_{a, overall}$) پارامتری است که نشان می‌دهد واکنش چقدر به دما حساس است. در یک سیستم پلیمریزاسیون، این انرژی ترکیبی از انرژی‌های فعال‌سازی مراحل شروع ($E_i$)، انتشار ($E_p$) و اختتام ($E_t$) است:

$$E_{a, overall} = E_p + \frac{E_i}{2} – \frac{E_t}{2}$$

در پلیمریزاسیون کاتالیزوری، چون پیوند آغازگر ضعیف است، $E_i$ پایین است (حدود ۱۲۰-۱۵۰ کیلوژول بر مول) و انرژی فعال‌سازی کل واکنش معمولاً حدود ۸۰ تا ۹۰ کیلوژول بر مول محاسبه می‌شود.

اما در پلیمریزاسیون گرمایی، چون باید ساختار پایدار مونومر شکسته شود، $E_i$ بسیار بالاتر است. این باعث می‌شود انرژی فعال‌سازی کل واکنش گرمایی معمولاً بالای ۱۰۰ کیلوژول بر مول باشد.

پیامد مهندسی: بالا بودن انرژی فعال‌سازی یعنی اگر کنترل دما از دست برود و دما بالا رود، سرعت واکنش با شیب بسیار تندتری نسبت به سیستم‌های کاتالیزوری افزایش می‌یابد. این ویژگی ذاتی، پتانسیل خطرات فرآیندی را در سیستم‌های خودآغازی بالا می‌برد.

یکی از چالش‌های ما در صنعت، تنظیم وزن مولکولی پلیمر تولید شده به روش گرمایی است. در روش کاتالیزوری، ما می‌توانیم با تغییر غلظت آغازگر، وزن مولکولی را تنظیم کنیم (آغازگر بیشتر = زنجیره‌های بیشتر ولی کوتاه‌تر). اما در روش گرمایی، این درجه آزادی را نداریم.

در اینجا، تنها اهرم کنترلی ما «دما» است.

  • افزایش دما: باعث افزایش شدید نرخ تولید رادیکال می‌شود. تعداد مراکز فعال زیاد شده و در نتیجه طول زنجیره‌ها (وزن مولکولی) کاهش می‌یابد.
  • کاهش دما: نرخ تولید رادیکال کم می‌شود، زنجیره‌ها فرصت رشد بیشتری دارند و وزن مولکولی بالا می‌رود، اما سرعت تولید محصول به شدت افت می‌کند.

همچنین در دماهای بسیار بالا، واکنش‌های انتقال زنجیر (Chain Transfer) به مونومر یا دیمر شدت می‌گیرد که باعث پهن شدن توزیع وزن مولکولی (MWD) و افزایش شاخص پلی‌دیسپرسیته (PDI) می‌شود. بنابراین ما همیشه در یک مصالحه (Trade-off) بین سرعت تولید و وزن مولکولی بالا گرفتار هستیم.

اثر ژل یا اثر نوریش-ترامسدورف (Norrish-Trommsdorff Effect)، پدیده‌ای است که در پلیمریزاسیون‌های توده‌ای (Bulk) رخ می‌دهد و در سیستم‌های گرمایی می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

با پیشرفت واکنش و افزایش غلظت پلیمر، ویسکوزیته محیط به شدت بالا می‌رود. این افزایش گرانروی مانع حرکت زنجیره‌های بلند پلیمری می‌شود و نرخ واکنش اختتام ($k_t$) را کاهش می‌دهد (چون زنجیره‌ها نمی‌توانند به هم برسند و پایان یابند). اما مولکول‌های کوچک مونومر همچنان می‌توانند حرکت کنند و واکنش انتشار ادامه دارد.

نتیجه این عدم تعادل، شتاب گرفتن ناگهانی سرعت واکنش است.

$$R_p \uparrow \propto \frac{1}{\sqrt{k_t \downarrow}}$$

در سیستم‌های گرمایی، این شتاب گرفتن واکنش گرمای زیادی آزاد می‌کند. چون دفع گرما در محیط ویسکوز (ژل شده) دشوار است، دما بالا می‌رود. همانطور که در بخش ۳-۲ دیدیم، بالا رفتن دما در سیستم خودآغازی باعث تولید رادیکال بیشتر می‌شود. این چرخه معیوب (فیدبک مثبت) می‌تواند به سرعت راکتور را به سمت انفجار یا پلیمریزاسیون غیرقابل کنترل پیش ببرد.

یکی از سوالات کلیدی که ما در طراحی فرآیندهای پتروشیمی با آن روبرو هستیم این است: «آیا همه مونومرها با حرارت فعال می‌شوند؟» پاسخ منفی است. پلیمریزاسیون خودآغازی یک ویژگی عمومی برای تمام ترکیبات دارای پیوند دوگانه نیست، بلکه رابطه مستقیمی با ساختار مولکولی و پایداری رزونانسی رادیکال‌های تولید شده دارد. شناخت مونومرهای مستعد، به ما کمک می‌کند تا بدانیم برای کدام تانک‌ها نیاز به سیستم سرمایش (Chilling System) داریم و در کدام خطوط لوله باید نگران گرفتگی باشیم.

استایرن (Styrene) در دنیای پلیمر، نماد و شاخص‌ترین مثال برای پلیمریزاسیون گرمایی است. در واقع، بخش عمده‌ای از دانش فنی ما در مورد مکانیسم‌های خودآغازی، حاصل مطالعه رفتار استایرن است. دلیل این استعداد ذاتی، وجود حلقه بنزنی متصل به گروه وینیل است. این حلقه آروماتیک امکان رزونانس الکترونی را فراهم می‌کند و باعث می‌شود واسطه‌های واکنش (مانند همان دیمر در مکانیسم مایو) پایداری کافی برای تشکیل رادیکال را داشته باشند.

از نظر عملیاتی، استایرن حتی در دمای محیط نیز با سرعت بسیار کمی پلیمریزه می‌شود (حدود ۰.۱ درصد در ماه در دمای اتاق بدون بازدارنده). اما وقتی دما را به بالای ۱۰۰ درجه سانتی‌گراد می‌رسانیم – مثلاً در برج‌های تقطیر جداسازی اتیل‌بنزن از استایرن – نرخ پلیمریزاسیون گرمایی به صورت تصاعدی بالا می‌رود. به همین دلیل است که ما در صنعت استایرن، هرگز نمی‌توانیم مونومر خالص را بدون تزریق مداوم بازدارنده (Inhibitor) حرارت دهیم. رفتار حرارتی استایرن آنقدر قابل پیش‌بینی است که در راکتورهای تولید پلی‌استایرن کریستال (GPPS)، ما از همین خاصیت برای تولید محصول با خلوص بالا استفاده می‌کنیم و عملاً بخش اول راکتور بدون هیچ آغازگری کار می‌کند.

متیل متاکریلات (MMA) دومین مونومر مهمی است که رفتار خودآغازی نشان می‌دهد، اما مکانیزم و شدت آن با استایرن متفاوت است. سرعت پلیمریزاسیون گرمایی در MMA بسیار کمتر از استایرن است و برای شروع قابل توجه واکنش، به دماهای بسیار بالاتری نیاز داریم.

علت این تفاوت در ساختار شیمیایی نهفته است. در MMA، ما حلقه بنزنی نداریم که بتواند مکانیسم مایو (واکنش دیلز-آلدر) را تسهیل کند. بنابراین، مسیر تولید رادیکال در MMA دشوارتر است و احتمالاً از طریق شکست همولیتیک پیوندها یا برهم‌کنش‌های پیچیده دیگر رخ می‌دهد که انرژی فعال‌سازی سنگین‌تری می‌طلبند. با این حال، ما در فرآیندهای بازیافت PMMA (که شامل حرارت دادن پلیمر برای دی‌پلیمریزاسیون و سپس تقطیر مونومر است) با پلیمریزاسیون مجدد و ناخواسته MMA در کندانسورها مواجه می‌شویم که نشان می‌دهد نباید پتانسیل گرمایی این ماده را نادیده گرفت.

خانواده آکریلات‌ها (مانند بوتیل آکریلات) و به‌ویژه مونومرهای دارای دو پیوند دوگانه مثل دی‌وینیل بنزن (DVB)، چالش‌برانگیزترین رفتار حرارتی را دارند. در مورد دی‌وینیل بنزن، مسئله فقط شروع واکنش نیست؛ مسئله اصلی «اتصال عرضی» (Cross-linking) است.

وقتی DVB تحت تاثیر حرارت به صورت خودآغازی پلیمریزه می‌شود، زنجیره‌های خطی تشکیل نمی‌دهد، بلکه یک شبکه سه‌بعدی سخت و غیرقابل ذوب ایجاد می‌کند. ما در صنعت به این توده‌های پلیمری که در گوشه‌های راکتور یا سینی‌های برج تقطیر رشد می‌کنند، «پلیمرهای پاپ‌کورنی» (Popcorn Polymers) می‌گوییم. این پلیمرها به شدت سخت هستند و حلالیت ندارند، بنابراین تمیزکاری آن‌ها غیرممکن است و اغلب منجر به تعویض قطعه یا تراشکاری مکانیکی می‌شود. حساسیت آکریلات‌ها به گرما به حدی است که حتی نوسانات کوچک دمایی در حین حمل و نقل در کانتینرهای فلزی زیر آفتاب، می‌تواند منجر به پلیمریزاسیون انفجاری شود.

برای یک مهندس فرآیند، دانستن اینکه کدام مونومرها امن هستند، به اندازه شناخت مونومرهای خطرناک اهمیت دارد. بسیاری از مونومرهای ونیلی ساده مانند وینیل کلراید (VCM)، وینیل استات، پروپیلن و اتیلن، در غیاب ناخالصی‌ها (مثل اکسیژن یا پراکسیدها)، نرخ پلیمریزاسیون گرمایی خالص‌شان نزدیک به صفر است.

در این مولکول‌ها، ساختار الکترونی اجازه تشکیل رادیکال پایدار از طریق برخورد حرارتی مونومر-مونومر را نمی‌دهد. بنابراین، اگر در ذخیره‌سازی VCM شاهد پلیمریزاسیون باشیم، ما بلافاصله به دنبال نشت اکسیژن یا حضور کاتالیزورهای فلزی ناشی از خوردگی دیواره مخزن می‌گردیم، زیرا خودِ مونومر به تنهایی با گرما فعال نمی‌شود. این تمایز به ما کمک می‌کند تا در طراحی واحدهای پتروشیمی، تجهیزات گران‌قیمت بازدارنده و سیستم‌های اضطراری را فقط برای خطوطی مثل استایرن و آکریلات‌ها در نظر بگیریم و از هزینه‌های اضافی در سایر واحدها پرهیز کنیم.

در مهندسی فرآیند، هیچ روشی مطلقاً خوب یا بد نیست؛ بلکه همه چیز به مصالحه (Trade-off) بین هزینه، کیفیت و ایمنی بستگی دارد. انتخاب پلیمریزاسیون گرمایی به عنوان روش سنتز، یک تصمیم استراتژیک است که ما بر اساس نیاز محصول نهایی اتخاذ می‌کنیم. در این بخش، کفه ترازو را بررسی می‌کنیم تا ببینیم چه زمانی حذف آغازگر ارزش تحمل چالش‌های فرآیندی را دارد.

بزرگترین برگ برنده پلیمریزاسیون خودآغازی، «خلوص شیمیایی» ساختار پلیمر است. در روش‌های مرسوم که از آغازگرهایی مثل BPO یا AIBN استفاده می‌کنیم، قطعاتی از این مولکول‌ها (Initiator Fragments) در انتهای هر زنجیره پلیمری باقی می‌مانند. این قطعات شاید از نظر وزنی ناچیز باشند، اما از نظر شیمیایی می‌توانند نقاط ضعف پلیمر باشند. آن‌ها ممکن است در طول زمان اکسید شوند، تغییر رنگ دهند (زرد شدگی) یا حتی سمی باشند.

اما در پلیمریزاسیون گرمایی، انتهای زنجیره‌ها یا گروه‌های وینیل اشباع شده هستند یا حلقه‌های بسته ناشی از مکانیسم انتقال زنجیر. ما در اینجا با پلیمری روبرو هستیم که ۱۰۰ درصد از اتم‌های مونومر تشکیل شده است. این ویژگی برای دو صنعت حیاتی است:

  • صنایع اپتیک: در تولید لنزها، فیبرهای نوری و صفحات پخش‌کننده نور (Diffusers)، عدم حضور قطعات آغازگر به معنی شفافیت بیشتر و عدم زرد شدگی در طول زمان است.
  • صنایع پزشکی و دارویی: در پلیمرهایی که در تماس با بدن یا دارو هستند، حذف آغازگر یعنی حذف ریسک سمیت (Toxicity) و واکنش‌های آلرژیک ناشی از مواد شیمیایی افزودنی.

اگر خلوص بالا تنها دغدغه ما بود، همه پلیمرها را به روش گرمایی تولید می‌کردیم؛ اما محدودیت‌های سینتیکی و اقتصادی مانع می‌شوند. پلیمریزاسیون گرمایی ذاتاً فرآیندی «کند» و «انرژی‌بر» است.

همانطور که در بخش سینتیک دیدیم، انرژی فعال‌سازی این واکنش بالاست. این یعنی برای رسیدن به یک نرخ تولید (Production Rate) معقول صنعتی، ما مجبوریم دمای راکتور را به شدت بالا ببریم (مثلاً بالای ۱۲۰ یا ۱۴۰ درجه سانتی‌گراد برای استایرن). حفظ این دما در مقیاس صنعتی یعنی:

  1. هزینه انرژی (Utility Cost): مصرف بخار یا روغن داغ بسیار بالا می‌رود.
  2. زمان اقامت طولانی: حتی در دماهای بالا، سرعت واکنش گرمایی معمولاً کمتر از واکنش کاتالیزوری است. این یعنی برای رسیدن به درصد تبدیل مشخص، مواد باید مدت زمان بیشتری در راکتور بمانند که ظرفیت تولید واحد را کاهش می‌دهد.

یکی از دشواری‌های ما در کنترل فرآیند پلیمریزاسیون گرمایی، رابطه معکوس بین «سرعت تولید» و «وزن مولکولی» است. در روش کاتالیزوری، ما می‌توانیم دما را ثابت نگه داریم و با تغییر غلظت آغازگر، وزن مولکولی را تنظیم کنیم. اما در روش خودآغازی، تنها اهرم ما دماست.

مشکل اینجاست که افزایش دما برای بالا بردن سرعت تولید، بلافاصله منجر به افزایش شدید نرخ شروع ($R_i$) می‌شود. تولید تعداد زیادی رادیکال به صورت همزمان، باعث می‌شود که طول زنجیره‌ها کوتاه شود (چون مونومرها بین تعداد زیادی مرکز فعال تقسیم می‌شوند). بنابراین، تولید پلیمری که هم «وزن مولکولی بسیار بالا» داشته باشد و هم با «سرعت بالا» تولید شود، در روش گرمایی تقریباً غیرممکن است. همچنین در دماهای بالا، واکنش‌های جانبی انتقال زنجیر (Chain Transfer) فعال می‌شوند که باعث پهن شدن توزیع وزن مولکولی (PDI) و کاهش خواص مکانیکی محصول نهایی می‌شود.

تا اینجا ما پلیمریزاسیون گرمایی را به عنوان یک روش تولید بررسی کردیم، اما در واقعیت عملیاتی، ۹۰ درصد مواقعی که مهندسین فرآیند با این پدیده روبرو می‌شوند، در شرایطی است که اصلاً خواهان آن نیستند. پلیمریزاسیون ناخواسته (Unwanted Polymerization) یکی از جدی‌ترین تهدیدات در واحدهای تولید مونومر (مانند واحدهای اتیلن، استایرن و آکریلات) است. این پدیده نه تنها باعث خسارت اقتصادی ناشی از ضایعات می‌شود، بلکه می‌تواند فاجعه‌آفرین باشد. ما در اینجا مکانیسم تبدیل یک مخزن آرام به یک راکتور بمب‌مانند را بررسی می‌کنیم.

فرار حرارتی، خطرناک‌ترین سناریوی ممکن در کار با مونومرهای فعال است. این پدیده زمانی رخ می‌دهد که تعادل حرارتی سیستم به هم می‌خورد. پلیمریزاسیون یک واکنش گرمازا (Exothermic) است. وقتی پلیمریزاسیون گرمایی در یک مخزن یا راکتور شروع می‌شود، گرما آزاد می‌کند.

اگر سیستم خنک‌کننده نتواند این گرما را با سرعتی بیشتر از سرعت تولید آن دفع کند ($Q_{removed} < Q_{generated}$)، دمای محتویات بالا می‌رود. همانطور که در بخش سینتیک دیدیم، طبق معادله آرنیوس، افزایش دما باعث افزایش نمایی سرعت واکنش می‌شود. سرعت بیشتر واکنش یعنی تولید گرمای بیشتر و گرمای بیشتر یعنی دمای بالاتر.

این چرخه معیوب (فیدبک مثبت) آنقدر ادامه می‌یابد که مایع داخل مخزن به جوش می‌آید، فشار بخار به شدت بالا می‌رود و در نهایت اگر دیسک‌های انفجاری (Rupture Disks) عمل نکنند، مخزن منفجر می‌شود. ما در طراحی سیستم‌های ایمنی، همیشه بدترین سناریوی فرار حرارتی را برای سایزینگ شیرهای اطمینان (PSV) در نظر می‌گیریم.

تانک‌های ذخیره مونومر (Storage Tanks) معمولاً بزرگ هستند و نسبت سطح به حجم کمی دارند. این یعنی اگر پلیمریزاسیون گرمایی در مرکز تانک شروع شود، انتقال حرارت به دیواره‌ها و محیط بیرون بسیار کند انجام می‌شود. در واقع، مرکز تانک رفتار آدیاباتیک (بدون تبادل حرارت) دارد.

ما شاهد حوادثی بوده‌ایم که در آن‌ها یک تانک استایرن در اثر تابش مستقیم آفتاب یا خرابی سیستم چرخش (Circulation)، دچار لایه‌بندی حرارتی شده است. نقاط داغ (Hot Spots) ایجاد شده در تانک، استارت پلیمریزاسیون خودآغازی را می‌زنند. حتی اگر غلظت بازدارنده (Inhibitor) در کل تانک مناسب باشد، عدم اختلاط کافی باعث می‌شود در نقاط راکد، بازدارنده مصرف شده و واکنش شروع شود. در حمل و نقل دریایی یا جاده‌ای (ISO Tanks)، این ریسک به دلیل عدم دسترسی به سیستم‌های خنک‌کننده اضطراری و تکان‌های شدید که می‌تواند اکسیژن را از فاز مایع خارج کند، دوچندان است.

یکی از عجیب‌ترین و مخرب‌ترین اشکال پلیمریزاسیون ناخواسته، تشکیل پلیمرهای پاپ‌کورنی است. این پدیده بیشتر در واحدهای بوتادین و استایرن/دی‌وینیل بنزن رخ می‌دهد. پلیمر پاپ‌کورنی یک ساختار متخلخل، سفید و سخت دارد که چگالی آن کمتر از پلیمر معمولی است و در حین تشکیل شدن به شدت منبسط می‌شود (مانند ذرت بوداده).

این انبساط حجمی نیروی مکانیکی عظیمی تولید می‌کند که می‌تواند لوله‌های فولادی را پاره کند، پوسته‌های مبدل حرارتی را خم کند و پمپ‌ها را از کار بیندازد. مکانیسم رشد پاپ‌کورن متفاوت از پلیمریزاسیون رادیکالی معمولی است؛ این پلیمرها دارای رادیکال‌های به دام افتاده (Trapped Radicals) در ساختار خود هستند که با جذب مونومر تازه، مدام رشد می‌کنند. ما در بازدیدهای فنی، اغلب این پلیمرها را در نقاط مرده (Dead zones) خطوط لوله یا بالای برج‌های تقطیر که بخارات مونومر کندانس می‌شوند اما بازدارنده مایع به آنجا نمی‌رسد، مشاهده می‌کنیم.

در فرآیند خالص‌سازی مونومرها، ما مجبوریم به مواد حرارت دهیم تا تقطیر شوند. دقیقاً در همین نقاط داغ (مانند سطوح تیوب‌های ریبویلر)، ریسک پلیمریزاسیون گرمایی به اوج می‌رسد. تشکیل لایه‌ای از پلیمر روی سطوح انتقال حرارت، پدیده‌ای است که به آن فولینگ یا رسوب‌گذاری می‌گوییم.

این لایه پلیمری مثل عایق حرارتی عمل می‌کند. اپراتور برای جبران افت انتقال حرارت، دمای بخار (Steam) یا روغن داغ ورودی را بالا می‌برد. این افزایش دما باعث تشدید پلیمریزاسیون روی سطح و ضخیم‌تر شدن لایه پلیمر می‌شود. در نهایت، مبدل حرارتی دچار گرفتگی کامل شده و واحد عملیاتی باید برای تمیزکاری مکانیکی یا شستشوی شیمیایی پرهزینه متوقف شود. استفاده از «بازدارنده‌های دمای بالا» (High-temp Inhibitors) دقیقاً برای محافظت از این نقاط حساس طراحی شده است.

در بخش قبل دیدیم که پلیمریزاسیون گرمایی اگر مهار نشود، چه پتانسیل تخریبی بالایی دارد. بنابراین، مدیریت این پدیده یکی از ارکان اصلی مهندسی بهره‌برداری در واحدهای پتروشیمی است. ما در اینجا از فاز تئوری خارج شده و به سراغ ابزارهای عملیاتی می‌رویم: مواد شیمیایی و استراتژی‌هایی که به ما اجازه می‌دهند مونومر را برای ماه‌ها ذخیره کنیم یا در صورت بروز حادثه، راکتور را متوقف سازیم.

در ادبیات مهندسی شیمی، اغلب واژه‌های «بازدارنده» و «کندکننده» به جای هم استفاده می‌شوند، اما ما باید تمایز دقیق این دو را بدانیم، زیرا عملکردشان در برابر پلیمریزاسیون خودآغازی کاملاً متفاوت است.

  • بازدارنده‌های واقعی (True Inhibitors): این مواد (مانند TBC یا هیدروکینون در حضور اکسیژن) با رادیکال‌های آزادِ تولید شده (ناشی از گرما) با سرعت بسیار بالایی واکنش می‌دهند. سرعت واکنش بازدارنده با رادیکال، بسیار بیشتر از سرعت واکنش رادیکال با مونومر است. نتیجه این است که تا زمانی که حتی یک مولکول بازدارنده در سیستم باقی مانده باشد، پلیمریزاسیون عملاً متوقف است. ما در نمودارهای سینتیکی، این پدیده را به صورت یک «دوره القا» (Induction Period) مشاهده می‌کنیم؛ یعنی زمانی که نرخ واکنش صفر است.
  • کندکننده‌ها (Retarders): این مواد واکنش پلیمریزاسیون را کاملاً متوقف نمی‌کنند، بلکه صرفاً سرعت آن را کاهش می‌دهند. آن‌ها با رادیکال‌ها واکنش می‌دهند اما رادیکال‌های جدیدی تولید می‌کنند که فعالیت کمتری دارند اما صفر نیستند.

برای جلوگیری از پلیمریزاسیون گرمایی در تانک‌های ذخیره، ما حتماً به بازدارنده‌های واقعی نیاز داریم تا در دوره انبارداری، هیچ پلیمری تشکیل نشود. اما در راکتورها گاهی از کندکننده‌ها برای تنظیم دقیق سرعت واکنش استفاده می‌کنیم.

انتخاب نوع بازدارنده (Inhibitor) به نوع مونومر بستگی دارد، اما دو ماده شیمیایی در صنعت نقش حیاتی دارند:

  1. TBC (4-tert-Butylcatechol):این ماده استاندارد طلایی برای استایرن و بوتادین است. معمولاً ما غلظتی بین ۱۰ تا ۱۵ ppm (قسمت در میلیون) از TBC را در استایرن حفظ می‌کنیم. نکته بسیار مهم عملیاتی که نباید فراموش کنیم این است که TBC برای فعال شدن به اکسیژن نیاز دارد. مکانیسم عمل آن شامل اکسایش فنول به کینون است که رادیکال‌ها را به دام می‌اندازد.
    • هشدار عملیاتی: اگر اپراتور برای ایمنی بیشتر، تانک استایرن را با نیتروژن خالص (Blanketing) پر کند و سطح اکسیژن محلول به زیر ۱۰ ppm برسد، TBC کارایی خود را از دست می‌دهد و پلیمریزاسیون گرمایی شروع می‌شود. ما باید همیشه تعادلی از اکسیژن (حدود ۱۰ تا ۱۵ ppm) را در فاز مایع حفظ کنیم.
  2. هیدروکینون (Hydroquinone – HQ) و MEHQ:این مواد بیشتر برای خانواده آکریلات‌ها (مثل متیل متاکریلات و بوتیل آکریلات) استفاده می‌شوند. همانند TBC، این‌ها نیز برای عملکرد صحیح به حضور اکسیژن محلول نیاز دارند. در برج‌های تقطیر که دما بالاست و اکسیژن محلول کم می‌شود، ما گاهی مجبوریم از بازدارنده‌هایی استفاده کنیم که وابستگی به اکسیژن ندارند (مانند ترکیبات نیتروکسیل یا فنوتیازین) تا جلوی پلیمریزاسیون گرمایی در پایین برج (Bottoms) را بگیریم.

اگر به هر دلیلی (مثل قطع برق همزن یا خرابی سنسور دما)، پلیمریزاسیون گرمایی وارد فاز شتاب‌گیرنده یا همان فرار حرارتی شود، سیستم‌های خنک‌کننده معمولی (ژاکت یا کویل) دیگر جوابگو نیستند. در این شرایط بحرانی، ما باید استراتژی‌های «توقف اضطراری» (Kill System) را اجرا کنیم.

  • تزریق شورت‌استاپ (Short-stop Injection):ما مخازنی تحت فشار حاوی غلظت بسیار بالایی از بازدارنده قوی (مثل TBC غلیظ یا ترکیبات نیتروکسیل خاص) را آماده داریم که مستقیماً به راکتور تزریق می‌شوند. هدف این است که تمام رادیکال‌های موجود را در کسری از ثانیه خنثی کنیم (Scavenging) و واکنش را «بکشیم».
  • تخلیه اضطراری (Emergency Dumping):اگر تزریق بازدارنده عمل نکند یا فشار راکتور بیش از حد بالا رود، محتویات راکتور باید سریعاً به یک مخزن ایمنی (Dump Tank) منتقل شود. این مخزن معمولاً حاوی حجم زیادی حلال سرد و بازدارنده است تا دمای مخلوط واکنش را به سرعت پایین آورده (Quench) و از انفجار جلوگیری کند. طراحی سایز لوله‌های تخلیه باید به گونه‌ای باشد که حتی پلیمر ویسکوز شده هم بتواند سریع عبور کند.

در مهندسی مدرن، دوران آزمون و خطا روی راکتورهای واقعی به سر آمده است. با توجه به ریسک بالای فرار حرارتی در سیستم‌های خودآغازی، ما نمی‌توانیم پارامترها را مستقیماً در مقیاس صنعتی تست کنیم تا ببینیم “چه می‌شود”. اینجاست که مدل‌سازی و شبیه‌سازی به عنوان ابزار پیش‌بینانه وارد میدان می‌شود. ما با استفاده از نرم‌افزارهای تخصصی، رفتار پلیمریزاسیون گرمایی را قبل از وقوع در دنیای واقعی، در فضای دیجیتال بازسازی می‌کنیم تا نقاط کور طراحی را شناسایی کنیم.

فرض «اختلاط کامل» (Perfect Mixing) که در تئوری‌های دانشگاهی برای راکتورهای CSTR مطرح می‌شود، در واقعیت صنعتی وجود خارجی ندارد. در یک راکتور پلیمریزاسیون بزرگ، ما همیشه با گرادیان‌های دمایی و غلظتی روبرو هستیم. دینامیک سیالات محاسباتی (CFD) به ما کمک می‌کند تا دقیقاً ببینیم در داخل راکتور چه می‌گذرد.

چالش اصلی در پلیمریزاسیون گرمایی، وابستگی شدید ویسکوزیته به درصد تبدیل است. وقتی واکنش پیش می‌رود، ویسکوزیته سیال بالا می‌رود و جریان آشفته (Turbulent) نزدیک پره‌ها به جریان آرام (Laminar) نزدیک دیواره‌ها تبدیل می‌شود. این تغییر رژیم جریان، ضریب انتقال حرارت ($U$) را به شدت کاهش می‌دهد. ما با مدل‌سازی CFD، نقاطی را شناسایی می‌کنیم که سرعت سیال در آن‌ها صفر است (Dead Zones). این نقاط مرده، همان‌جایی هستند که حرارت حبس می‌شود و «نقاط داغ» (Hot Spots) شکل می‌گیرند. شناسایی این نقاط قبل از ساخت راکتور به ما اجازه می‌دهد تا نوع همزن (Impeller) یا محل قرارگیری کویل‌های خنک‌کننده را اصلاح کنیم تا از شروع پلیمریزاسیون گرمایی ناخواسته و موضعی جلوگیری کنیم.

یکی از مهم‌ترین خروجی‌های شبیه‌سازی برای ما، تعیین «نقطه بی‌بازگشت» است. ما با ترکیب معادلات سینتیک شیمیایی (که در بخش ۳ استخراج کردیم) و معادلات موازنه انرژی، مدلی می‌سازیم که رفتار راکتور را در سناریوهای مختلف پیش‌بینی کند.

هدف اصلی در اینجا محاسبه پارامتری به نام $TMR_{ad}$ (Time to Maximum Rate under adiabatic conditions) است. این پارامتر به ما می‌گوید که اگر سیستم خنک‌کننده از کار بیفتد، اپراتور چقدر زمان دارد (چند دقیقه یا ساعت) قبل از اینکه پلیمریزاسیون گرمایی وارد فاز انفجاری شود. شبیه‌سازی به ما نشان می‌دهد که در دماهای بحرانی، حتی یک درجه افزایش دما چقدر سرعت تولید گرما را بالا می‌برد. این داده‌ها مستقیماً برای سایزینگ دیسک‌های انفجاری و تعیین ظرفیت سیستم‌های تزریق بازدارنده اضطراری استفاده می‌شوند. بدون این مدل‌سازی‌ها، طراحی سیستم ایمنی صرفاً حدس و گمان خواهد بود.

ما تا این مرحله درباره شیمی واکنش صحبت کردیم، اما پیاده‌سازی این شیمی در مقیاس هزاران تن در سال، چالش کاملاً متفاوتی است. طراحی واحدی که بتواند پلیمریزاسیون خودآغازی را به صورت پیوسته (Continuous) و ایمن انجام دهد، نیازمند مهندسی دقیق راکتور و سیستم‌های جداسازی است. در صنعت، ما معمولاً از فرآیندهای توده‌ای (Bulk) یا محلولی (Solution) برای سیستم‌های گرمایی استفاده می‌کنیم، زیرا حذف حلال و آغازگر در سایر روش‌ها دشوار است.

در تولید پلی‌استایرن با کاربری عمومی (GPPS)، ما از خاصیت پلیمریزاسیون گرمایی استایرن نهایت استفاده را می‌بریم. طراحی استاندارد ما در این پلنت‌ها معمولاً شامل یک سری راکتورهای مخزنی همزن‌دار (CSTR) سری‌شده یا راکتورهای جریان پلاگ (Plug Flow) برجی است.

در مرحله اول (Pre-polymerization)، خوراک استایرن خالص وارد راکتوری می‌شود که در دمای حدود ۱۱۰ تا ۱۳۰ درجه سانتی‌گراد کار می‌کند. در اینجا ما هیچ آغازگری اضافه نمی‌کنیم. هدف ما در این مرحله رسیدن به درصد تبدیل (Conversion) حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد است. چرا بیشتر نه؟ چون ویسکوزیته به قدری بالا می‌رود که هم زدن غیرممکن می‌شود.

نکته کلیدی طراحی اینجاست: ما از گرمای آزاد شده در واکنش پلیمریزاسیون خودآغازی برای تامین بخشی از انرژی مورد نیاز برای گرم کردن خوراک ورودی استفاده می‌کنیم. اما کنترل این تعادل حرارتی نیازمند سیستم‌های کنترل پیشرفته (APC) است تا دمای راکتور دقیقاً در نقطه‌ای بماند که نرخ تولید رادیکال ثابت باشد.

وقتی صحبت از تولید HIPS می‌شود، ماجرا پیچیده‌تر می‌شود. در اینجا ما لاستیک (معمولاً پلی‌بوتادین) را در استایرن حل می‌کنیم و سپس پلیمریزاسیون گرمایی را استارت می‌زنیم. در این فرآیند، پلیمریزاسیون گرمایی دو وظیفه دارد:

  1. پلیمریزاسیون استایرن برای تشکیل ماتریس سخت.
  2. پیوند زنی (Grafting) شاخه‌های استایرن روی زنجیره لاستیک.

مکانیزم انتقال هیدروژن (که در بخش مکانیسم مایو بررسی کردیم) در اینجا نقش حیاتی دارد. رادیکال‌های آزاد تولید شده از استایرن، به زنجیره لاستیک حمله کرده و یک هیدروژن آلیلی را جدا می‌کنند. این نقطه به مرکز فعال برای رشد شاخه پلی‌استایرن تبدیل می‌شود. ما در طراحی راکتورهای HIPS باید «تنش برشی» (Shear Stress) همزن را دقیقاً تنظیم کنیم. اگر برش کم باشد، ذرات لاستیک بزرگ می‌مانند و محصول مات می‌شود؛ اگر برش زیاد باشد، ساختار “Salami” ذرات لاستیک تخریب می‌شود. همه این اتفاقات باید در دمایی رخ دهد که پلیمریزاسیون گرمایی با سرعت ثابت پیش برود.

در سیستم‌های پلیمریزاسیون گرمایی، ما هرگز واکنش را تا تبدیل ۱۰۰ درصد ادامه نمی‌دهیم (برخلاف سیستم‌های امولسیونی). معمولاً واکنش در تبدیل ۷۰ تا ۸۰ درصد متوقف می‌شود. بنابراین، خروجی راکتور ما یک مخلوط ویسکوز از «پلیمر مذاب» و «مونومر واکنش نداده» است.

ما این مخلوط را به واحدی به نام Devolatilizer می‌فرستیم. در این واحد، با اعمال خلاء بالا و دمای زیاد (۲۲۰ تا ۲۵۰ درجه سانتی‌گراد)، مونومر باقی‌مانده تبخیر شده و از پلیمر جدا می‌شود.

نکته فنی و گلوگاه اینجاست: در این دمای بالا (۲۵۰ درجه)، نرخ پلیمریزاسیون گرمایی استایرن بسیار شدید است. اگر زمان اقامت پلیمر در این مخزن زیاد شود یا نقاط مرده وجود داشته باشد، تخریب حرارتی و تشکیل الیگومرهای نامطلوب رخ می‌دهد. طراحی هندسی این مخازن برای جلوگیری از پلیمریزاسیون مجدد در خطوط وکیوم، یکی از اسرار فنی شرکت‌های لایسنسور (Licensors) است.

بزرگترین مشکل ما در پلیمریزاسیون گرمایی، ناتوانی در دفع گرماست. همانطور که می‌دانیم، با پیشرفت واکنش، ویسکوزیته مخلوط واکنشی چندین مرتبه بزرگی (Order of Magnitude) افزایش می‌یابد. این افزایش ویسکوزیته، معادلات انتقال حرارت را کاملاً دگرگون می‌کند.

در مبدل‌های حرارتی و ژاکت‌های راکتور، ضریب انتقال حرارت کلی ($U$) تابع عدد نوسلت ($Nu$) و عدد رینولدز ($Re$) است. رابطه کلی به صورت $Nu \propto Re^{0.8}$ است (برای جریان درهم).

در پلیمریزاسیون توده‌ای، ویسکوزیته ($\mu$) می‌تواند از $0.5 cP$ (برای مونومر خالص) به بیش از $1,000,000 cP$ (برای پلیمر مذاب) برسد. از آنجا که عدد رینولدز رابطه معکوس با ویسکوزیته دارد ($Re = \frac{\rho v D}{\mu}$)، با پیشرفت واکنش، رژیم جریان از آشفته (Turbulent) به آرام (Laminar) و حتی خزشی (Creeping Flow) تغییر می‌کند.

این یعنی ضریب انتقال حرارت به شدت افت می‌کند. در حالی که واکنش همچنان با قدرت گرما تولید می‌کند ($Q_{gen}$)، توانایی ما برای دفع گرما ($Q_{rem}$) کاهش می‌یابد. ما برای حل این مشکل، از تکنولوژی‌های خاصی مثل «مبدل‌های حرارتی با سطح تراشیده شده» (Scraped Surface Heat Exchangers) یا راکتورهای دارای کویل‌های داخلی متراکم استفاده می‌کنیم تا لایه مرزی ساکن (Stagnant Boundary Layer) را که عایق حرارت است، مدام تخریب کنیم.

برای غلبه بر مشکل انتقال حرارت در ویسکوزیته‌های بالا، یک راهکار مدرن که ما در واحدهای جدید استفاده می‌کنیم، جایگزینی مخازن همزن‌دار با راکتورهای لوله‌ای مجهز به میکسر استاتیک است.

در این طراحی، راکتور عملاً یک لوله طولانی است که داخل آن پره‌های ثابت و پیچیده قرار دارد. جریان پلیمری با عبور از روی این پره‌ها، مدام شکافته و مخلوط می‌شود (Radial Mixing). این مکانیزم باعث می‌شود سطح تماس سیال با دیواره خنک‌کننده لوله مدام تجدید شود.

مزیت بزرگ این روش برای پلیمریزاسیون گرمایی این است که نسبت سطح به حجم ($A/V$) بسیار بالایی دارد و ما می‌توانیم دمای مرکز سیال را دقیق‌تر کنترل کنیم. این تکنولوژی به ویژه برای مرحله نهایی پلیمریزاسیون که ویسکوزیته به اوج می‌رسد، ایده‌آل است.

حتی با بهترین طراحی‌ها، تشکیل نقاط داغ اجتناب‌ناپذیر است. در پلیمریزاسیون گرمایی، نقطه داغ دو اثر مخرب دارد:

  1. ناپایداری فرآیند: همانطور که قبلاً بحث شد، منجر به فرار حرارتی می‌شود.
  2. تخریب کیفیت: دمای بیش از حد باعث واکنش‌های جانبی می‌شود. یکی از این واکنش‌ها، انتقال زنجیر به پلیمر (Chain Transfer to Polymer) است که باعث شاخه‌دار شدن زنجیره‌ها می‌شود. در پلیمرهایی مثل PMMA یا PS که باید شفاف و خطی باشند، شاخه‌دار شدن باعث تغییر خواص رئولوژیکی و شکننده شدن محصول نهایی می‌شود. ما با استفاده از ترموکوپل‌های چندنقطه‌ای (Multi-point Thermocouples) پروفایل دمایی راکتور را به صورت سه بعدی پایش می‌کنیم تا از عدم تشکیل این نقاط داغ اطمینان حاصل کنیم.

وقتی فرآیند پلیمریزاسیون گرمایی در حال اجراست، اپراتورها و مهندسین فرآیند با مشکلات خاصی روبرو می‌شوند که مستقیماً به ماهیت «خودآغازی» سیستم مربوط است. عیب‌یابی (Troubleshooting) این مشکلات نیازمند درک عمیق شیمی واکنش است.

یکی از شکایات رایج در تولید پلی‌استایرن کریستال (GPPS) به روش گرمایی، زرد شدن محصول نهایی است. مشتریان انتظار پلیمری کاملاً شفاف و بی‌رنگ (Water-white) دارند.

این تغییر رنگ ناشی از تشکیل الیگومرهای حلقوی مزدوج (Conjugated Cyclic Oligomers) است. در مکانیسم مایو، دیدیم که دیمرهای واسطه تشکیل می‌شوند. اگر دما بیش از حد بالا باشد یا زمان اقامت طولانی شود، این واسطه‌ها به جای تولید رادیکال، وارد واکنش‌های جانبی شده و ساختارهای کینونی یا چندحلقه‌ای رنگی ایجاد می‌کنند.

راه حل ما: کاهش دمای راکتورهای انتهایی و واحد Devolatilization و کاهش زمان اقامت. همچنین کنترل دقیق سطح اکسیژن ورودی بسیار مهم است، زیرا اکسیداسیون حرارتی نیز منجر به زردی می‌شود.

در پلیمریزاسیون کاتالیزوری، اگر MFI محصول تغییر کند، ما دوز آغازگر را تغییر می‌دهیم. اما در سیستم گرمایی، ابزار ما محدود است. نوسان MFI معمولاً نشانه عدم ثبات دمایی است.

یک تغییر کوچک ۱ درجه‌ای در دمای راکتور اول، می‌تواند توزیع وزن مولکولی را تغییر دهد. همچنین، نوسان در نرخ خوراک ورودی (Feed Rate) باعث تغییر زمان اقامت می‌شود. در سیستم‌های گرمایی، رابطه زمان اقامت و وزن مولکولی معکوس است (زمان بیشتر = تبدیل بیشتر = احتمالاً زنجیره‌های کوتاه‌تر در مراحل نهایی به دلیل انتقال زنجیر). ما برای رفع این مشکل، باید لوپ‌های کنترل دما را روی حالت Cascade تنظیم کنیم تا نوسانات دمای روغن داغ (Hot Oil) سریعاً جبران شود.

مشاهده ذرات سیاه یا ژل‌های نامحلول در محصول نهایی شفاف، فاجعه‌بار است. در پلیمریزاسیون گرمایی، این ذرات معمولاً محصول «پلیمریزاسیون در نقاط مرده» هستند.

اگر گوشه‌ای از راکتور یا لوله‌های انتقال، جریان راکد داشته باشد، پلیمر در آنجا گیر می‌افتد. به دلیل دمای بالا و زمان طولانی (ساعت‌ها یا روزها)، این پلیمر دچار شبکه‌ای شدن (Cross-linking) و کربونیزه شدن (Carbonization) می‌شود. سپس تکه‌هایی از این پلیمر سوخته جدا شده و وارد جریان اصلی محصول می‌شود.

راه حل مهندسی: بازطراحی مسیر جریان برای حذف نقاط مرده، پولیش کردن سطح داخلی راکتورها برای جلوگیری از چسبیدن پلیمر، و استفاده از فیلترهای مذاب (Melt Filters) یا Screen Changer قبل از واحد گرانول‌سازی.

https://omidomranco.com/g7XIvB
کپی آدرس